دره تابوت و وا کردیم دیدم هوا ابریه به سرزمین خاک مقدس گفتیم که زیره این ابرا موندن تو تهران خطرناکه واسمون جم کن بریم شمال (دراکولا ها تو هوای نامساعد باید برن شمال) دیدم بدوبدو رفت تو شیشه ش پر زده رفته گوشه سقف اتاق، زانوشو بغل کرده، میلرزه که عاااره من نمیام وو، من نمی تونم وو بابام میگه اونجا دریا داره ترجیحن نرید بهتره وو یا خداا وو ، بارون و چیکار کنیم وو ۳ سااعت تو راهیم و حس ام بده وو جاده اگه پیچ داشته باشه چی وو ما مثه سرزمین های خاک های مقدسه fünf hundert acht und fünfzig
fünf hundert sieben und fünfzig
fünf hundert sechs und fünfzig
وو ,تو ,های ,خاک ,سرزمین ,شمال ,خداا وو ,وو ، ,یا خداا ,وو یا ,بهتره وو
درباره این سایت