محل تبلیغات شما



منم دوس داشتم پشتم به مامان بابام گرم باشه منم دوس داشتم پشتم حداقل به یکی گرم بود میگفتم اشکال نداره این هست غم ندارم ببین یه جا دیگه واقعا آدم میبرره خسته شدم انقد تنهایی همه چیو دارم اداره میکنم حس تعلق نداشتن خیلی حس بدیه خسته شدم انقد هوا داشتم گله نمیکنم توقع ام ندارم ولی چند سالی هست همه بی معرفت و بی مرام شدن نمیدونم بیخیال
احساس میکنم یه تصویری مثل تصویر شروع کارتون های والت دیزنی درونم وجود داره صب که میشه تصویر نزدیک قصر میشه میره توی مرتفع ترین پنجره ی اتاق قصر سرزمین خاک مقدس روی تخت خوابیده بلبل ملبل ام نمیخواد دمه پنجره باشه دیگه خیلی رمانتیک میشه همین دیگه صبا از تو زیر زمین دره تابوت و که وا میکنم میرم دونه دونه اتاقای قصر و چک میکنم تا برسم ب سرزمین خاک مقدس رابین هود ام و دمش و بریدیم ولی احساس خطر میکنم بازم که شبا نیاد ی یهو یا یه موقه در قصر باز نمونه شب بی
دره تابوت و وا کردیم دیدم هوا ابریه به سرزمین خاک مقدس گفتیم که زیره این ابرا موندن تو تهران خطرناکه واسمون جم کن بریم شمال (دراکولا ها تو هوای نامساعد باید برن شمال) دیدم بدوبدو رفت تو شیشه ش پر زده رفته گوشه سقف اتاق، زانوشو بغل کرده، میلرزه که عاااره من نمیام وو، من نمی تونم وو بابام میگه اونجا دریا داره ترجیحن نرید بهتره وو یا خداا وو ، بارون و چیکار کنیم وو ۳ سااعت تو راهیم و حس ام بده وو جاده اگه پیچ داشته باشه چی وو ما مثه سرزمین های خاک های مقدسه
دیروز کلا تو راه بودیم خفاش شده بودیم از لای جنگ طوفان ها یه مسیری رو رد کردیم سرزمین خاک مقدس گفت میاد نزدیک آخرای طوفان وا میسه ما ام پر پر زننوووون از صب توو راه بودیم تا ماشینشو دیدم با همون حالت خفاشی از پنجره رفتیم تو ماشینش، بعد حالتمونو عوض کردیم دراکولای با دست و پا شدیم. هیچی دیگه آخرای شبم دو سه ساعت تو آغوش سرزمین خاک مقدس مردیم چون خیلی خسته ی پرواز بودیم .
دراکولا امشب میتونه در آغوش خاکه سرزمین مقدس، بره تو تابوتش بمیره تا یه فردای دراکولایی در ضمن به دراکولاها راحت حرفتونو بزنید ، مهربونن البته آره خودمم بعضی وقتا یه هم نوعه دراکولایی میبینم میترسم چیزی بگم که نکنه دراکولا شاکی بشه چون تو ظاهرشون واقعا ترسناکن یه بار با خاک سرزمین مقدس داشتیم میرفتیم زیره نور خورشید راه بریم یه آدمیزاد تو تابوت پشت سریمون هعییی چراغ میداد هعییی چراغ میداد هیچی دیگه اونجا رد دادم که باز خاک سرزمین مقدس یکم فوت کرد تو سر و
ای وای بر دراکولا وقتی میخواست بخوابه میمرد . یک خواب عمیق و پر از آرامش در آغوش خاک مقدس. آخه دراکولاها فقط میتونن تو سرزمین های مقدس بخوابن بخاطر همینم کلا دراکولا هرجا میرفت خاک سرزمینش رو با خودش میبرد تا بتونه راحت بخوابه مبادا شیشه ی خاک سرزمینت گم بشه دراکولا مبادا بیرون تابوت باشم و نور بهم بخوره خاک سرزمینم با بالهای کنار شیشه اش دور اتاق میچرخد مبادا که درش باز شود ، مبادا انقدر پر بزند تا ازم دور بشود خاک مقدس به تابوت اینجانب برگرد یه چرت

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

علمی آموزشی پرسش مهر 20