احساس میکنم یه تصویری مثل تصویر شروع کارتون های والت دیزنی درونم وجود داره صب که میشه تصویر نزدیک قصر میشه میره توی مرتفع ترین پنجره ی اتاق قصر سرزمین خاک مقدس روی تخت خوابیده بلبل ملبل ام نمیخواد دمه پنجره باشه دیگه خیلی رمانتیک میشه همین دیگه صبا از تو زیر زمین دره تابوت و که وا میکنم میرم دونه دونه اتاقای قصر و چک میکنم تا برسم ب سرزمین خاک مقدس رابین هود ام و دمش و بریدیم ولی احساس خطر میکنم بازم که شبا نیاد ی یهو یا یه موقه در قصر باز نمونه شب بی fünf hundert acht und fünfzig
fünf hundert sieben und fünfzig
fünf hundert sechs und fünfzig
قصر ,میکنم ,میشه ,ام ,پنجره ,سرزمین ,خاک مقدس ,سرزمین خاک ,ب سرزمین ,برسم ب ,میکنم تا
درباره این سایت